رییس جمهور غیر منتخب ملت ایران، در بیاناتی حکیمانه و گوهر بار در خاک کشور دوست و برادر سوریه فرمودن: ما در فارسی ضرب المثلی داریم که هرکی حرف بی جایی بزنه میگن دو کلمه هم از مادر عروس
اول این که: هرکی دیپلم متوسطه هم داشته باشه می دونه دو کلمه از مادر عروس، ضرب المثل نیست. ترکیب کنایی است. شما که دکتری چرا؟ شما که استاد دانشگاهی، شما که توی نامه بی جواب به جورج بوش نوشتی معلمی، شما چرا؟
دوم این که: ما در فارسی ضرب المثلی داریم... ببخشید یک ترکیب کنایی داریم که میگه: بر خرمگس معرکه لعنت.
در نتیجه: چقدر خوبه که آدم مادر عروس باشه، اما خرمگس معرکه نباشه
اول این که: هرکی دیپلم متوسطه هم داشته باشه می دونه دو کلمه از مادر عروس، ضرب المثل نیست. ترکیب کنایی است. شما که دکتری چرا؟ شما که استاد دانشگاهی، شما که توی نامه بی جواب به جورج بوش نوشتی معلمی، شما چرا؟
دوم این که: ما در فارسی ضرب المثلی داریم... ببخشید یک ترکیب کنایی داریم که میگه: بر خرمگس معرکه لعنت.
در نتیجه: چقدر خوبه که آدم مادر عروس باشه، اما خرمگس معرکه نباشه
.........فردوسی بزرگ میگوید:
پاسخحذفبه یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم
بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم
.........فردوسی بزرگ میگوید:
پاسخحذفبه یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم
بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم
چو مھر و وفا بود خود کیششان
گنه بود آزار کس پیششان
ھمه بنده ناب یزدان پاک
ھمه دل پر از مھر این آب و خاک
پدر در پدر آریایی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نھاد
بزرگی به مردی و فرھنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و ھوش ما
چه شد مھر میھن فراموش ما
که انداخت آتش در این بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خوار؟
خرد را فکندیم این سان زکار
نبود این چنین کشور و دین ما
کجا رفت آیین دیرین ما؟
به یزدان که این کشور آباد بود
ھمه جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر
گرامی بد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشمن بما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت
از آنروز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کدخدایی کند
کشاورز باید گدایی کند
به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم
بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم
adam madar e aroos basheh esmesh AN nabasheh!!!!V
پاسخحذف